دوباره برگ لاله لباس پاره پاره
لباسهای یه سرباز که بوی خاکو داره
ازش چیزی نمونده بیارن توی خاکش
یه جفت پوتین پاره یه ترکش رو پلاکش
رو تابوتش نوشتن که این آدم یه مرده
یه کاری کرده دشمن فراموشش نکرده
یه کاری کردن مردم نبردن اونو از یاد
تو آتیش زندگی کرد ولی از پا نیفتاد
پناهش سنگرش بود تو روزای پر از درد
با خونی که ازش رفت یه دنیارو قرق کرد
رو تابوتش نوشتن که این آدم یه مرده
یه کاری کرده دشمن فراموشش نکرده
یه کاری کردن مردم نبردن اونو از یاد
تو آتیش زندگی کرد ولی از پا نیفتاد
امیر عظیمی
نظرات شما عزیزان: