ای که رفته با خود، دلی شکسته بردی
این چنین به طوفان تن مرا سپردی
ای که مهر باطل زدی به دفتر من
بعد تو نیامد چه ها که بر سر من !
بعد تو نیامد چها که بر سر من..
ای خدای عالم چگونه باورم شد
آنکه روزگاری پناه و یاورم شد
سایه اش نماند همیشه بر سر من
زیر لب بخندد به مرگ و پر پر من
زیر لب بخندد به مرگ و پرپر من
رفتی و ندیدی که بی تو شکسته بال و خسته ام
رفتی و ندیدی که بی تو چگونه پر شکسته ام
رفتی و نهادی چه آسان دل مرا به زیر پا
رفتی و خیالت زمانی نمیکند مرا رها
ای به دل آشنا، تا که هستم بیا
وای من اگر نیایی، وای من اگر نیایی
علی زند وکیلی
نظرات شما عزیزان:
حتی این شهر
با همه ی شلوغی اش
خیلی شب ها
در کوچه ای تاریک
آرام
گریه میکند !